النا لپ گلیالنا لپ گلی، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 26 روز سن داره
پیوند عشق من و باباپیوند عشق من و بابا، تا این لحظه: 18 سال و 11 ماه سن داره
مامانی النامامانی النا، تا این لحظه: 38 سال و 9 ماه و 27 روز سن داره
بابای النابابای النا، تا این لحظه: 44 سال و 2 ماه و 6 روز سن داره

دفترچه خاطرات النا جان

همه تو را دوست دارن

سلام مامانی سلام عشق من دخترم ندیدن تو و کنارت نبودن روزانه داره بیشتر ازارم میده.یه موقعی دلم میخواد دو تا بال داشتم می امدم می بوسیدمت و نارت میکردم و برمیگشتم اداره.اما اینا همش آرزو است تو فامیل های بسیار مهربونی هم داری مثلا عمو محمد. بنده خدا به خاطر اینکه بتونه هدیه تو را خود روز تولدت بده از دزفول با اتوبوس امده تهران . برات یه هدیه ی خیلی خاص هم اورده ببیننننن ازش ممنونیم. عمو محمد خیلی مهربونه و یه یادگار خیلی خیلی خوب از مامانش است.خدا کنه عاقبت به خیر بشه و یه زندگی آروم و بدون دقدقه داشته باشه.ممنون وممنون ...
14 خرداد 1393

یه دعوت همگانی

سلام ممنون از اینکه برای خوندن وبلاگ دخترم وقت گذاشتید. میخواستم خدمتتون اعلام کنم که شما در تاریخ 22/3/93 از ساعت شش بعدازظهر در منزل پدر جون النا واقع در اهواز به مراسم تولد النا خانم دعوت هستید.لطفا دوستانتان را هم مطلع نمایید. تشریف فرمایی شما باعث خندان شدن دخترم می گردد.   ...
13 خرداد 1393

تولدت مبارک عزیزم

سلام خانمم.سلام عزیز دلم.سلام دردونم.سلام خانم طلا خوش آمدی به دنیا.امروز روز تو است .توی تاریخ امروز را برای تو ثبت کرده اند و همه دارن برای به دنیا آمدن همچه دختری خوشحالی میکنند. . به لطف خدا تولد اولین سالت با روز میلاد امام سجاد(ع) متقارت شده و از این بابت خیلی خوشحالیم.اما واقعا هیچ کس نمی دونه من امروز چقدر خوشحالم.اینقدر توی دلم حرف دارم که نمی دونم اول باید کدومشون را برات بنویسم.اما توکل می کنم و سعی می کنم حرف دلم را بنویسم. دقیقاً یک سال پیش تو النای عزیزم ساعت نه و پنجاه دقیقه در بیمارستان صارم به دنیا آمدی ،خوشکل و زیبا.چقدر زود گذشت نه ماه بارداریم و عبور یک سال از به دنیا آمدنت.امممممممممممما خوشحالم.خیلی...
13 خرداد 1393

کدومش را دوست داری؟؟؟

سلام خانم خانم ها سلام دختر قشنگم سلام مهربون مامان گذر روزهای سال به قدری تند تند اتفاق می افته که ما انسان ها را حیران زده میکنه.باورم نمیشه که داریم به تولدت نزدیک می شویم.باورم نمیشه که گل دخترم داره یه ساله میشه.خدا را شکر مامانی برای تولدت من و بابا هدایت برنامه ها داریم .قراره برات یه کیک زیبا سفارش بدیم و یه اتلیه خوب بریم و عکس های قشنگ بگیریم. تازه مامان قراره مامان جون وبابا جون هم  برات یه تولد بزرگ  اهواز بگیرن.اخه ما تو تهران فامیل خاصی نداریم که دعوتشون کنیم .همه عزیزانمون در اهواز و دزفول مستقر هستند به همبن دلیل جشن خوبی هم اهواز برات برگزار میشه.میدونی چرا؟ چون تو را همه خیلی خیلی دوست دارند و تو...
10 خرداد 1393

دختر گرمایی

سلام خانم خانما خوبی فرشته مهربونی .خوبی آرامش من و بابا هدایت دخترم چشم  هام زیر پات روز به روز داری خوشکل تر و مهربون تر می شی و روز به روز داره کار هات بزرگونه تر میشن. مثلاً الان مدتی است نصفه شب  هم من، هم بابا هدایت ،از خواب بیدار میشیم و روی شما را با پتو میندازیم اما مجدداً نیم ساعت بعد تو با جیغ و گریه بیدار می شی و پتو را با پاهات پرتاب میکنی کنار و رو یه دست دیگت می خوابی.همین موضوع هم باعث شده امروز که از خواب بیدار شدی آب ریزش بینی داشته باشی. و منم شما را ببرم پیش آقای دکتر مقدادی.خدا کنه بیماریت خیلی سخت نباشه عزیزم. امیدوارم به حق محمد هیچ وقت مریض نشی  . همیشه سالم و سرحال باشی و خدا را بابت سل...
7 خرداد 1393
1